سيب سرخ




کارش ميان معرکه بالا گرفته بود
‏شمشير را به شيوه ي مولا گرفته بود

‏تنها ميان مردم بيعت فروش شهر
‏انبوه کينه دور و برش را گرفته­بود

‏دلواپس غريبي امروز خود نبود
‏اما دلش به خاطر فردا گرفته ­بود

‏ديدي که از ارادت ديرينه ي حسين
‏يک کوفه زخم در بدنش جا گرفته ­بود؟

‏با سنگ پاي بيعت او مهر مي زدند
‏باور نکرد از همه امضا گرفته ­بود

‏اين شهر خواب بود و ندانست قدر او
‏او شب براي مردمش احيا گرفته­ بود

‏جرمش چه بود؟ نسبت نزديک با علي
‏أن شعله ­ها براي همين پاگرفته بود


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

nightmare&hunterX لیوان کاغذی Joe فروشگاه دنیا الکترونیک Jayson نگین کویر آقای یک نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی